نقل بهشتی ما

هفته ی36

سلام فسقل من طبق گفته ی دکترمون باید هفته ی37 میرفتیم واسه معاینه ک مشخص شه مامان چ نوع زایمانی باید داشته باشه دیروز صبح رودتر از خواب بیدارشدم وخودمو برای رفتن عصر ب دکتر آماده میکردم برای اطلاع از چگونگی انجام معاینه  یه سری ب اینترنت زدم  ودیدم چند نفری نوشتن تو هفته ی37 یا 38 ک معاینه شدن هون روز باعث شده کیسه ی ابشون پاره بشه وزایمان کنن من خیلی استرس گرفتم وقتی این مطلبو دیدم  آخه مامانی هنوز کلی کار نکرده داره و نمیتونه تورو دنیا بیاره چیدن اتاق و تمیز کاری عید وتحویل آخرین سفارشاتم .... وای وقتی ب همشون فکرکردم نزدیک بود گریم بگیره واسه همین پیام دادم ب زن عمو و ازش درباره معاینه ومطلبی ک نگرانم کرده بود پرسیدم اونم گ...
22 بهمن 1393

هفته ی35

سلام خوشکل مامان عسل مامان عشق مامان نقل خوشمزه ی من،فدات بشم دیگه وارد ماه 9شدیم الان 35 هفته و6روزمونه ولی هنوز نباید دنیا بیای چون زوده ایشالله ب وقتش سرموقعش میای خوشکل خانوم مامان برای احتیاط امپول بتامتازون زده تارشد  ریه هات کامل شن واگر خدایی نکرد زودتر قرارشد بیایی مشکلی نباشه ولی من دوست دارم سرموقعش بیای این روزا نشستن وبلند شدن برام یکم سخت شده تازه تکون خوردنای توهم مدلش عوض شده وکلی خودتو سفت میکنی تاحدی ک حس میکنم الان شکمم پاره میشه یه کار دیگه هم میکنی ک خیلی دوست دارم همیشه سمت چپ شکمم کنار نافم یه چیز کوچولو مثل یه گردوی کوچیک برجسته میشه زیر پوستم ووقتی لمسش میکنم حس میکنم دست کوچولوت باشه ک مشتش کردی یا شایدم ارنج د...
14 بهمن 1393

یه استرس بد بهم وارد شد

خدایا شکرت حالا ک دارم مینویسم بخیر گذشت وفعلا همه چی روبراهه چند روز قبل ک جواب آزمایش پلاکت نشون داد از حدطبیعی اومده پایینتر بعد از تماس تلفنی باخانم دکترمون بهم گفت ک حتما ب یه پزشک داخلی مراجعه کنم چون خودش تاچند روز آینده نبود تابرم پیشش خلاصه بلاخره یه دکتر داخلی پیداکردم چون عصر پنجشنبه بود متخصص ها تو مطب نمینشستن وتو کلینیک یه دکتر بود اونم بعد اینکه دیدم گفت حتما باید یه سری آزمایشات دیگه انجام بدی واگر تو اون ازمایش علاوه برپلاکتت چندتا فاکتور دیگه مثل انزیمهای کبدی و....هم مشکل داشت دیگه باید ختم بارداری رو اعلام کنیم وصبر بیشتراز این برا خودت ضرر داره ولی اگر فقط پلاکتت پایین باشه میشه صبرکرد حتی تا ب 50هزار برسه ولی کمتر نباید...
7 بهمن 1393

بدون عنوان

سلام نفسم خوبی خانوم کوچولوی من ؟28ام رفتیم دکتر وجواب آزمایشوسونوی هفته ی31رو نشون خانم دکتر دادیم وخانم دکتر گفتش وزنت توهفته 31یکم کمه واحتمالا سونوگراف اشتباه حساب کرده وباز برامون سونو نوشت سونو داپلرهم بود و آزپلاکتمونم خداروشکرخوب بود وپلاکت مامان داشت میومد بالا ولی بازم پایین تر ازحد طبیعیش بود وباید تا وقتی طبیعی میشه هر2هفته آزبدم وخلاصه دیروز ک30 ام بود موعد دوهفته ی آزمایش بود اول رفتم ازمایش بعدهم عصررفتم سونو گرافی جایی ک خانم دکترگفته بود، ودکتر بعد انجام سونو گفت هیچ مشکلی نیست و وزن دخترگلم 2کیلو و380 گرمه واصلا جای نگرانی نیست خلاصه منم خیلی خوشحال شدم  ولی امروز ک رفتم جواب آزپلاکتو گرفتم دیدم از 126هزار  اومده...
1 بهمن 1393

روزهای پرمشغله ی مامان

سلام دخترنازم فدات بشه مامانی، این روزاحسابی سرم شلوغه ودرگیر آماده کردن وتحویل سفارشام هستم ونرسیدم بیام اینجا سری بزنم کلی خبرای خوب خوب دارم بلاخره اون کالسکه وکریری رو ک دوست داشتم برات خریدم تازه بانصف قیمت پسرخاله مامان رفته بود بندر عباس ک خرید کنن مامان هم از فرصت استفاده کرد وکلی تو اینترنت جستجوکردم وچندتا مغازه قشم ودرگهان پیداکردم وباهاشون تماس گرفتم وبعداز دیدن عکس وقمیمت مدلها بلاخره یه مدل مناسب باقیمت مناسب نسبت ب اینجا برات انتخاب کردم وب پسرخالم گفتم اونم رفت خریدش خیلی خوشحالم ک همون ک میخواستم شد 1شنبه ی هفته ی قبل بود ک خبر دادن کمد اتاقت آماده شده برای نصب  واومده بودن تانصبش کنن ک منم درگیر هماهنگ سازی خرید کالسکه...
21 دی 1393

رویای فرشته کوچولوم

وای خداجون چ حس قشنگی بود چ حال خوبی نمیدونم چجوری بگم خییییییلی واقعی بود حتی بوشوحس کردم چند دقیقه پیش از خواب بیدار شدم خواب فرشته مو دیدم واقعا فرشته بود خیلی خوشکل بود تازه بدنیااومده بود ولی صورتش مثل گلبرگ گل لطیف وتمیز وخوشبو بود کلی بوسیدمش ووقتی بغلش میکردم با تمام وجودم حسش میکردم همه میومدن ملاقاتم هرکی میدیدش میگفت چقدرخوشکله تاحالا نوزاد به این قشنگی وتمیزی ندیده بودیم همه ی اجزای صورتش باجزئیات وکاملا واضح یادمه چشماش دماغش لبهای خوشکل وقلوه ایش وای خدا چقدر میخوامش  از خواب ک بیدار شدم بس ک ذوق کردم سریع اومدم لب تاب رو روشن کردم تا یادم نره چی میخوام بنویسم فدات بشم عسلم مثل ماه بودی خیلی جیگربودی وای ک چقدر دلم م...
12 دی 1393

30هفته با دخترکم

سلام ب رحمت زندکیمون ک خدای مهربون نصیبمون کرده عزیز دلم 30هفته از روزی ک خدای مهربون رحمتش ک توباشی رو بهمون داده میگذره چ زود گذشت انگار همین دیروز بود ک تست باردار یم 2خطه شد ومن سزشاراز ذوق واحساسات درهم از خوشحالی گرفته تا استرس ونگرانی و....شدم وبا بابایی نازت دیگه فکروذکرمون شد تو هنوز نیومده کلی پاقدم داشتی برامون وبا وجود تو میدونم ک خداهم بیشتر ب من وباباجون توجه میکنه والطافش رو بیش از پیش شامل حالمون میکنه خداجون ب خاطر همه ی نعمتهات شکر مخصوصا برای وجود تسنیم دختر نازنینم . عزیزم امروز باهم رفتیم پیش خانوم دکتر مهربونمون وخداروشکر شما خوب بودی باید هفته دیگه برای چکاب وزن گیری تو بریم سونو ومن خوشحال م از اینکه باز دخترکمو ...
10 دی 1393

هفته ی29

سلام کوچولوی من خوبی نازگلکم هفته ها دارن تندو تند میگذر ن وما وارد ماه 8بارداری ر شدیم این ماه هم یکم حساسه ایشالله ب امید خدا به سلامتی این ماه هم بگذره .سه چهار روزی میشه ک حالم بهتر شده سرماخوردگی بدی رو پشت سر گذاشتم وبدنم ضعیف شده وزود خسته میشم وضعف میگیرم بخاطر مریضی نتونستم 4جلسه کلاس یوگا برم ایشالله 4شنبه میرم راستی نفسی مامان میخواد موهاشو بازم کوتاه کنه اردیبهشتی برای شب شیشه دختر عمت برای اولین بار بعداز ازدواجمون بابایی رو راضی کردمو موهامو کوتاه کردم وقتی دید خیلی خوشش اومد آخه هیچ وقت مامان رو با موهای کوتاه ندیده بود الانم یکم موهام بد جور شده و دو رنگ بهتر کوتاهشون کنم باتوجه ب این ک بعد ب دنیا اومدنت احتمال ریزش مو دارم ...
1 دی 1393

بازم مامان سرماخورد!

سلام نی نی گل ،ایشالله ک خوب خوب باشی آخه مامان بدجوری سرما خورده وبس ک سرفه زدم دیگه صدام بالا نمیاد این دومین باری هست ک بعداز برگشتن از اصفهان سرما میخورم بار اول ب این اندازه شدید نبود احتمالا بخاطر اینه ک چند روز قبل با دوست بابا وخانمش رفتیم بیرون وتو هوای آزاد نشستیم واسه همین سرماخوردگیم تشدید شد دیگه امشب ب توصیه پزشک زنانم رفتم پیش متخصص داخلی و اونم گفت از سینوسای صورتت هست وگلوت طوری نیست وهمون داروهایی رو ک خانم دکتر خودمون داده بود داد و فقط گفت میتونم ختمی هم بخورم اشکالی نداره، بس ک سرفه زدم گلوم ورم کرده وزخم شده بیشتر نگران تو هستم آخه دیروز تب خفیفی داشتم ودکتر گفت نباید ب هیچ عنوان تب کنی برا نی نی خوب نیست واسه همینم مر...
23 آذر 1393