نقل بهشتی ما

30هفته با دخترکم

1393/10/10 2:03
نویسنده : مامان
127 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ب رحمت زندکیمون ک خدای مهربون نصیبمون کرده عزیز دلم 30هفته از روزی ک خدای مهربون رحمتش ک توباشی رو بهمون داده میگذره چ زود گذشت انگار همین دیروز بود ک تست بارداریم 2خطه شد ومن سزشاراز ذوق واحساسات درهم از خوشحالی گرفته تا استرس ونگرانی و....شدم وبا بابایی نازت دیگه فکروذکرمون شد تو هنوز نیومده کلی پاقدم داشتی برامون وبا وجود تو میدونم ک خداهم بیشتر ب من وباباجون توجه میکنه والطافش رو بیش از پیش شامل حالمون میکنه خداجون ب خاطر همه ی نعمتهات شکر مخصوصا برای وجود تسنیم دختر نازنینم .

عزیزم امروز باهم رفتیم پیش خانوم دکتر مهربونمون وخداروشکر شما خوب بودی باید هفته دیگه برای چکاب وزن گیری تو بریم سونو ومن خوشحال م از اینکه باز دخترکمو میبینم این دفعه واسه اولین بار باباروهم باخودمون میبریم آخه این خانوم دکتر ک میخوام برم اجازه میده تا باباهم بیاد داخل اما خانوم دکتر قبلی اجازه نمیداد بابایی هم خیلی دوست داشت ببینتت واسه همینم گفت این دفعه بریم جایی ک اجازه بدن اونم بیاد منم گفتم باشه دفعه های قبل بخاطر شرایطی ک داشتیم وحساسیت موضوع نمیتونستم جای دیگه برم سونو وباید میرفتم پیش خانم دکتری ک اجازه نمیده باباها بیان داخل ولی الان دیگه مشکلی نیست خداروشکرو میشه رفت جای دیگه،امروز ک دکتر رفتیم وجواب آز پلاکتم رو ک نشون دادم دکتر گفت بازم پایینهغمگین وباز باید برم ازمایش بدم ومرتب چکش کنم تازیر 100هزار نیادالبته از دفعه ی قبل بالاتر اومده بودولی بازم کم بود  ایشالله این مدت باقی مونده رو هم بسلامتی وخوشی طی کنیم آمین .بعداز دکتر بابا اومد دنبالم وباهم رفتیم وبا اصرار بابا برام گوشی خرید آخه گوشی مامان سامسونگ تاچ قدیمی مدل جاوا بود واز قبل از ازدواجمون داشتمش 5ساله ک دارمش گوشی خوبیه ولی باتوجه ب کارم نیاز ب گوشی اندروید داشتم بیشتر هم بخاطر در خواست مشتری هام  ک برای ارسال عکس ازم وایبر و واتس آپ میخواستن خودم قصد داشتم تابعداز بدنیا اومدن تو گوشی مو عوض کنم ولی بابا اصرار داشت الان میخوام گوشی بخرم واست ومنم دیگه قبول کردم مرسی از بابایی مهربونمحبت امشبم رفتیم یه سامسونگ گلکسی گرند2 سفیدخریدم خوشکله تازه قراره بگم پسر خاله مامان از قشم اون مدل سرویس کالسکه ای رو ک دوست دارم بیاره برات باقیمت خیلی مناسب تر از اینجاکلی ذوق دارم بغل همه ی وسایلی  ک واست خریدم وسط اتاقتن آخه هنوز سرویس تخت وکمدت رو ک سفارش دادم آماده نشده این روزاحجم سفارشاتم بالاست و کلی هم خونمون بهم ریخته شده ک نمیرسم مرتب کنمخندونک فقط خداکنه مهمون نیاد واسم الان 30 هفته 4روزمونه ازوقتی وارد این ماه شدیم سوزش معده خیلی اذیتم میکنه شکمم هنوز ترک نخورده ،همین روزا میریم آتلیه کلاس یوگا هم ترم جدید شروع شده ک دارم میرم ومربی دلسوز ومهربونم ورزش هایی رو میده ک برای باز شدن لگن خوب باشه ودرنهایت برای زایمان طبیعی ایشالله ک ب امید خدا بتونم زایمان طبیعی داشته باشم ایشالله ساعت 2نصفه شبه وباباخوابه ومنم کنارش نشستم دارم واست مطلب میذارم دیگه منم خوابم گرفته قربون نقل بید مشکی خودم برم دوست دارم توهم داری بد ورجه وورجه میکنی بهتره بریم لالا کنیم دیگه بوس

پسندها (1)

نظرات (1)

کوثر
10 دی 93 20:09
___♥♥♥ __♥♥_♥♥ _♥♥___♥♥ _♥♥___♥♥_________♥♥♥♥ _♥♥___♥♥_______♥♥___♥♥♥♥ _♥♥__♥♥_______♥___♥♥___♥♥ __♥♥__♥______♥__♥♥__♥♥♥__♥♥ ___♥♥__♥____♥__♥♥_____♥♥__♥ ____♥♥_♥♥__♥♥_♥♥________♥♥ ____♥♥___♥♥__♥♥ ___♥___________♥ __♥_____________♥ _♥_____♥___♥____♥ _♥___///___@__\\__♥ _♥___\\\______///__♥ ___♥______W____♥ _____♥♥_____♥♥ _______♥♥♥♥♥ سلام وب شماعالیه من وقتی عکس کودک شمارو میبینم فکر میکنم اجی وبرادر خودمه راستی به وب منم بیایید واگه موافق بودیید تبادل لینک هم بکنیم مرسی
مامان
پاسخ
سلام ممنون از لطفتون