نقل بهشتی ما

خدایاشکرت...

1394/4/3 11:27
نویسنده : مامان
163 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشکل من فدات شم روز به روز دار بزرگتر میشی الان کنام خوابیدی داشتم نگاهت میکردم دیدم چقدر قدت بلند شده صورتت عوض شده برا خودت خانومی شدی شیرین من با اون خنده های صدادارت دل ادمو میبری  خدایا شکرت گاهی باورم نمیشه این دختر مال منه یعنی من الان بچه دارم این دختر نفس از تو دل من اومده بیرون محبتمن مامان شدم وای گاهی اصلا باورم نمیشه خدایاشکرت چند روز دیگه باید واکسن 4ماهگی تو بزنی 1000تا صلوات برات نذر کردم ک ایشالله اذیت نشی مثل دوماهگی ک خداروشکر خوب بود اینم بسلامتی بگذره آرامچند روزی هست موقع خواب دوست داری پتو تو بغل کنی یا صورتتو فشار بدی تو پتو وبخوابی خیلی ناز میشی وقتی اینجوری میخوابی قبلا ها ک کوچولوتر بودی گاهی پستونک میخوردی ولی یه مدت خوابت ودلدرهات بهتر شد ومن دیگه بهت ندادم اما الان گاهی برا خوابیدنت خیلی باید تلاش کنم واسه همین خواستم باز بهت پستونک بدم ک راحت تر باشی برای خواب رفتن ک دیدم بکلی یادت رفته چطوری با بخوری و بجای اینکه بمکی پستونکو میجویخنده لثه هاتم میخاره برا همین بیشتر اینکارو میکنی خلاصه نوع پستونکتو عوض کردم دیدم با این یکی راحت تری البه هنوزم یکم باید تلاش کنم تا بگیری امیدوارم تلاشم نتیجه بده و بگیری پستونکو کم کم داری استارت سینه خیز رفتن رو میزنی پاهاتو جمع میکنی تشکم ویکی دوبار هم پیش اومده ک خودتو هل دادی جلو و یه کوچولو رفتی جلو زیر بغلهاتم ک میگیرم کاملا می ایستی البته اینکارو خیلی وقته انجام میدی از دوماهگی موقع شیر خوردن شدیدا بالباسهای من درگیرمیشی و اینقدر میگیری میکشی شون ک گاهی باهاشون دعوات میشه و کلی غر میزنی براشون خندهمحبت  تازگیها بیرون میریم دیگه توماشین گریه نمیکنی با با محیط بیرون ارتباط برقرار میکنی و کاملا برات جذابه و نظرت رو جلب میکنه از دنده ی ماشین گرفته تا درختها و ... ولی هنوز پارک نبردمت اخه قبلا ها خیلی گریه میکردی میترسیدم اذیت شی ولی الان دیگه باید ببرمت چون حتما دوست خواهی داشت عاشقتم دختر نازم از خدامیخوام کمک کنه تا اونجایی ک توان دارم در امر تربیتت درست اقدام کنم و ایادات خودم رو در طی تربیت صحیح تو اصلاح کنم امین خدایاشکرت برا تسنیم خودت مواظبش باش

 

پتو رو فشار دادی رو دماغت هرچیم میزنم کنار باز میاریش رو دماغتبوس

اولین باری ک با مامان دوتایی رفتیم بیرون ومامان بعد 4ماه باز رانندگی کرد دوست داشتی وبرات جالب بود تو صندلی خودت نشستی البته اولش با بستن کمربندت کلی غر زدی ولی بعد تو ماشین اروم شدی 

خواب ناز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله فاطمه
6 مهر 94 10:41
سلام تسنیمی خانم فدات شم ایقد مامانت مشغول کردی نمیرسه عکس و مطلب جدید بذاره قررررربرنت برم اینم عکس تو ومامان بابات خخخخخخخ