نقل بهشتی ما

روزهای پرمشغله ی مامان

1393/10/21 14:59
نویسنده : مامان
81 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترنازم فدات بشه مامانی، این روزاحسابی سرم شلوغه ودرگیر آماده کردن وتحویل سفارشام هستم ونرسیدم بیام اینجا سری بزنم کلی خبرای خوب خوب دارم بلاخره اون کالسکه وکریری رو ک دوست داشتم برات خریدم تازه بانصف قیمت پسرخاله مامان رفته بود بندر عباس ک خرید کنن مامان هم از فرصت استفاده کرد وکلی تو اینترنت جستجوکردم وچندتا مغازه قشم ودرگهان پیداکردم وباهاشون تماس گرفتم وبعداز دیدن عکس وقمیمت مدلها بلاخره یه مدل مناسب باقیمت مناسب نسبت ب اینجا برات انتخاب کردم وب پسرخالم گفتم اونم رفت خریدشبغلخیلی خوشحالم ک همون ک میخواستم شد 1شنبه ی هفته ی قبل بود ک خبر دادن کمد اتاقت آماده شده برای نصب  واومده بودن تانصبش کنن ک منم درگیر هماهنگ سازی خرید کالسکه بودم اون روز هم کمدت رو آورده بودن هم ست کالسکه رو خریدیم البته تختت هنوز آماده نشده ایشالله اونم فردا آماده میشه عسلم سشنبه 16دی  با بابایی رفتیم سونو برای چکاب وزن گیریت برای اولین بار باباهم تونست بیاد داخل ودخترنازموببینه صورت نازت وقلبت ودیدم وکلی حال کردم بابا هم اون دور وایساده بود ونگاه میکرد ولی من نمیتونستم صورتشو ببینم آخه خانم دکتر جلو شو گرفته بود بعد ک از اتاق اومدیم بیرون گفت دیدی دخترم تکون میخورد دست وپاشم تکون میداد قلبشم دیدی وخلاصه کلی قربون صدقت رفتیممحبت خانم دکتر گفت 1کیلو و410گرم هستی توهفته ی31 بعد ک اومدم از عمه وزن عمو پرسیدم درباره وقتی نی نی هاشون توهفته ی31بودن چقدر وزنشون بوده دیدم تو 300،400گرم کمتری نسبت ب اون موقع اونا ویکم نگران شدم ولی روز بعد ک رفتم کلاس یوگا وازمامای توکلاس سوال کردم گفت نه خوبه وزنش وجای نگرانی نیست ومن خیالم راحت شد این روزا سنگین تر شدم وشبا جابجاشدن توخواب برام خیلی سخت تر شده وگاهی وقتا ترجیح میدم زیاد پهلو ب پهلونشم باوجود اینکه خوابیدن ب پهلوی چپ برات بهتره وباعث میشه بهتر مواد غذایی بهت برسه ولی این روزا وقتی ب پهلوی چپ میخوابم توهی تکون میخوری و خودتومیاری زیر معده وقفسه ی سینه م جمع میکنی وسفت میشی وفشار میاری منم ب پهلوی راست میخوابم واینجوری هم تو راحت تری هم مامانآرام تکون خوردناتم مدلشون عوض شده ضربه های محکمت تعدادش کمتر شده وبیشتر فشار میاری وخودتوسفت میکنی گاهی وقتا از این طرف شکم مامان نمیدونم پاتو یا دستتو یا باسنتو محکم وبافشااااار زیاد میکشی ومیری تا اونطرف شکم مامان .مثل این میمونه که یه چیزی داره محکم زیر پوستم راه میره قربونت برم ک هرماه برام یه چیز جدید داری الانم ک توهفته ی 32 هستیم خدایا بی صبرانه منتظرلحظه ی مقدس زایمانم مامانی هنوز پلاکت خونش پایینه البته نه کمتراز 100هزارولی خب حتما ک این دفعه باز برم پیش خانم دکتر بازم برا2هفته ی آینده آزپلاکت بنویسه امیدش بخدا تقریبا همه وسایلتو خریدیم ویکی دوتاچیز دیگه مونده ک اونم بسلامتی میخریم ایشالله عزیزم فعلا یادم رفته همه ی جزئیاتو الانم مامانجون اومده بعدا باز میام واین پستو کامل میکنممحبت عاشقتم تندوتند بزرگ شو بعدمیام عکس ست کالسکه تومیذارمبوس

پسندها (2)

نظرات (3)

مامانی
21 دی 93 16:06
مامانی
21 دی 93 16:07
مامانیه مهربون با افتخار لینک شدید
مامانی
23 دی 93 22:48
سلام ممنون از اینکه به وب ما سرزدین
مامان
پاسخ
خواهش میکنم