مامانی تپلی میشه!!!
عمر مامان وبابا داری هر روز بزرگ وبزرگ تر میشی مامان دیگه نمیتونه مانتوهای قبلیشو بپوشه آخه همشون یه جورایی اندامی بودن والان دیگه دکمه روی شکمم بسخت ی بسته میشه وگاهی هم خودبخود باز میشه فدات بشم ک حالی به کلاس مامان خوش هیکلت دادی وداری کم کم مامان رو تپلی وقلقلی میکنی واسه همینم مامان امشب رفت وخوشبختانه اون مانتویی رو ک مد نظر داشت 3سوته پیداکرد وای ک چقدر باحال بود اگر همیشه میشد اینقدر سریع وراحت خرید کرد ولی خب نمیشه دیگه! فردا هفته ی19همون تموم میشه ایشالله هفته ی دیگه پنجشنبه شب بابایی رسیده از دیروز دیگه همه ی کارهامو یادداشت کردم تا برا اومدن بابا همه چی آماده باشه واز صبح هم باید برم دنبال انجامشون امشب بابا ب سمت مدینه حرکت کردن و یک هفته ای مدینه هستن ایشالله این مدت هم بسلامتی بگذره و همشون صحیح وسالم برگردن پیش خانواده هاشون دخملکم بابا از اسم ستیا خوشش میاد ومامان هم یه عالمه گزینه داره ازجمله: سجا، نورا،رستا، جانان، یاس، سهاو....ولی هنوزم مرددخداجون یه اسم خوشمل برا دختری ما بفرست ب ذهن مامانیش دیگه همه اینام ک گفتم خوشکلن انتخاب یکم سخته !!! بازم فکر میکنم وصبر میکنم تا بابا بیاد وباهم تصمیم بگیریم فعلا ک مامان این روزا از خوشحالی اومدن بابا اینجوریه