نقل بهشتی ما

نی نی نقلی ما دخمله

1393/7/18 12:12
نویسنده : مامان
97 بازدید
اشتراک گذاری

به دلیل دسترسی نداشتن ب نت با تاخیر 5روزه  خبراز دختر بودن نی نی میدم دوشنبه عصر بامامانجون رفتیم سونو و باوجود وقت قبلی ک داشتیم 1ساعت ونیم معطل شدیم تارفتیم داخل مامان ک از صبح هیجان داشت وآدرنالین خونش رفته بود بالا خلاصه 1ساعت ونیمم تومطب حرص خوردم  تانوبتم شد بعد ک رفتم داخل دوربین موبایل رو ک از قبل آماده کرده بودم دادم ب مامانجون ک ازت فیلم بگیره ک بعدش فهمیدیم حافظه گوشی پر بوده و یه کوچولو بیشتر فیلم نگرفته بود ! خوابیدم رو تخت وخانم دکی دستگاه رو ک رو دل مامان گذاشت یهو عسلی مامان تو مانیتور ظاهر شد ک ب پهلو خوابیده بودی خیلی گوگولی  وناز پاهاتم روی هم بود دستاتم دو طرف سرت گرفته بودی  گفتم خانم دکتر حالش خوبه ؟ گفت آره  بعد چند ثانیه گفتم  جنسیتش معلوم میشه؟ گفت بنظرم دختر اومد  من ومامانجون ب هم نگاه کردیم وخندیدیم وخنده ی مامانجون  از روی پیروزی بود آخه مامانجون میگفت دختری در حالی ک همه میگفتن ک پسر دارم چون ظاهرم هیچ تغییری نکرده بود خودم وبابایی هم دیگه باور کرده بودیم پسر داریم واسه همین وقتی دکی گفت دختری تعجب کردم و یه دخمل مو فرفری  بارنگ قهوه ای روشن مثل موهای بابایی اومد تو ذهنم ذوق کردم البته پسرم دوست داشتم ولی نمیدونم چرا وقتی فهمیدم دختری یه حس خاصی بهم دست دادآخه بیشتر خودمو برای پسر داشتن آماده کرده بودم  خلاصه خداروشکر سالم بودی ومامان کلی خوشحال شد بعد ک کارمون تموم شدمامانجون مامانی رو بوسید وتبریک گفت  بعدش بلافاصه ب بابایی ک منتظر خبرم بود زنگ زدم گفتم اگه گفتی نی نی چیهقلبنیشخند ؟ گفت نمیدونم بگو  دیگه؟ گفتم دختره بابایی گفت جدی؟؟؟؟یه جیغ کوچولو زد وکلی خندید وگفت قطعی گفتم آره دوبارم از دکتر پرسیدمو بهش گفتم میخوام براش خرید کنم قطعیه دکی گفت آره خلاصه بابایی کلی قربوت صدقت رفت وبعدشم  مامان زنگ زد ب خاله فاطمه ودایی علی وخانواده بابایی ودوستاش خبر داد ک دختر دار شدم ولی دیشب داشتم تو نی نی سایت  نگاه میکروم دیدم خیلی از سونو هایی ک گفتن نی نی دختره چند وقت بعدش باز گفتن پسره واسه همین تصمیم گرفتم یه باردیگه  سونو برم بعد واست خرید کنم وفعلا چیزایی  بگیرم ک دخترونه پسرونه نداشته باشه  فدات بشم ک هنوز اسم برات انتخاب نکردم بابا همش پیام میده اسم  پیداکردی ومن میگم نه البته چندتا گزینه داریم ولی  ب نتیجه نرسیدیم  ایشالله ک زود زود یه اسم خوشکل برات پیدا میکنیم جیگرطلای مامانی مامان وبابا عاشقتن وآرزوی سلامتیت رو دارن بابا گلی هم حاج آقاشده وتا12روز دیگه باید برگرده و مامان ب عزیزدلش برسه خیلی دلمون واسه هم تنگیده هر روزم در ارتباطیم باهم نیشخند فدات فعلابامن حرف نزن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)