نقل بهشتی ما

3روز به حاجی شدن بابایی

1393/7/10 22:34
نویسنده : مامان
104 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجه طلایی من امروز عصرباخاله از کرمان برگشتیم  خونه ی مامان جون ،امروز 10روز شد که بابا رفته مسافرت  بااینکه خیلی دلتنگشم ولی رفتن ب خونه ی خاله کرمان  و مشغول بودن ب تو و سفارشات سایت باعث شدن این 10روز بنظرم زود بگذره خدا کنه بقیشم همینطور بگذره  احتمالا یک هفته ای خونه مامانجون وبعد هم یک هفته ای خونه مامان بزرگی  میمونم  امروز عصربابا اینا رفتن عرفات وانشالله 3روز دیگه بسلامتی همشون حاجی میشن  شدیدا دلم هواشو کرده  گریهولحظه ب لحظه بفکرشم خداجون ب همشون توان بده آخه عرفات خیلی مکان خاصی هست اینجور ک مامانجون میگه از امشب همه ی زوار ازمکه ومدینه تو این 3روز باید اونجاجمع شن یعنی 4میلیون آدم در آن واحد اونجان ومدیرکاروان ها وعواملشون باید بهشون خدمات برسونن و مواظب باشن تا هرکاروان زایراشو گم نکنه  یا تو ازدحام جمعیت حادثه ای براشون پیش نیادوهرلحظه باید حواسشون بهشون باشه خاله فاطمه میگفت اینقدر فضای اونجا معنوی وعجیب وخاصه ک نمیتونم برات بگم باید بری و ببینی  میگفت خوشبحال بابایی تو میگفت تنها جایی ک صددر صد امام زمان در اون زمان ومکان خاص اونجا ست تومشعره آخه یکی از شرایط حج ک بر مردها واجبه اینه  ک  شب رو در اونجا بمونن وامام زمان هم ک هرسال بحج میرن اون لحظه حتما اونجاهستن واقعا تصورش سخته ک آدم با اون پرونده ی سیاه جایی باشه ک امام زمانشهم اونجااست وای خدا چقدر دلهره آوره خدا خودش روز قیامت بهمون رحم کنه ک باید جلو تمام امام هامون جواب پس بدیم خاله میگفت یه جوری این سه روز تو صحرای عرفات ومنا ومشعر قیامت شبیه سازی شده همه لباس سفید مثل کفن پوشیدن وحرج ومرج و....کاش خدانصیب مامانیتم بکنه حج واجب روایشالله داشتم برات پست میذاشتم ک بابایی زنگ زد وکلی ذوق کردم وسرحال شدم بغلقربونش برم مثل همیشه باانرژی بود یه عالمه قربون صدقه ی هم رفتیم وبا صداش آروم شدم قلب    ماچکلیی هم احوال تو رو گرفت گلم هروقت زنگ میزنه احوالتو میگیره فرداهفته ی17 تموم میشه و میریم تو هفته ی 18قربونت برم ک الان 12 سانتی راستی امروز تولد دایی علی بود ومن نرسیدم براش کادوبخرم ولی فردا یا پس فردا میرم ومیخرم شبت بخیر مامانی دوست دارم

قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)