حال و هوای این روزا

سلام ب دخترکم امروزهفته ی26 مون تموم میشه مامان الان ازازمایشگاه اومده امروز صبح ساعت 8 با بابایی رفتم ازمایشگاه و4باربه فاصله ی 1ساعت ب1ساعت ازمایش خون دادم ازمایش بدی بود کلی معطلی وخستگی ولی خب خداروشکرگذشت  بگذریم واما بگم از هفته ی قبل که دختری اولین مسافرتشو تجربه کرد 3روزه رفتیم اصفهان پیش عمو وزن عمو وندا کوچولو توراه یکم خسته شدم ولی بهتراز اون چیزی بود ک فکر میکردم 2ساعتی یبار میرفتم صندلی عقب دراز میکشیدم واین کمک میکرد کمتر خسته شم باتوجه ب مرخصی نداشتن بابا کل رفت وبرگشتمون 3 روز شد فقط 1روز خونه عمو بودیم همون یه روزم همش برنامه خرید برای تو بود گلکم کلی واست چیزای خوشکل وملوس خریدیم این روزاهم ک کارمون با مامانجون شده هی بازار رفتن وخرید برا تسنیم طلا تقریبا بیشتر خریداتو انجام دادیم مامان هنوز نرسیده تزئینات اتاقتو دزست کنه ایشالله ب زودی زود شروع میکنم حسابی بزرگ شدی عزیزم شکمم مامان خیلی گردالی شدهایشالله 2،3هفته دیگه با بابا میریم آتلیه وسه تایی عکسای خوشکل میندازیم تقریبا هر روز شکمم رو با روغن بادام شیرین چرب میکنم تا ترک نخوره هنوز ک نخورده نمیدونم تاآخرش مهینجوری میمونه یا ترک میخوره !دیروزم بلاخره موفق شدم ورفتم کلاس یوگا ثبت نام کردم مربی یوگام هم زمان دبیرستانم معلم زیست شناسیم بودامروزم اولین جلسه روباید برم از محیطش ک خیلی خوشم اومد خیلی شیک وتمیز وبزرگ بود ومرتب با دخترم میریم ورزش تا ایشالله موقع ب دنیا اومدنت مامان قوی باشه  وبتونه طبیعی دنیات بیاره  خداجون بهم کمک کن تا اگر ب صلاح من ودخترم هست زایمانم طبیعی شه آمین تکون خوردنات این روزا خیلی قوی تر ومحکم تر شده گاهی وقتا لگد محکم میزنی وگاهی وقتا کاملا مشخصه ک یه مشت کوچولو به یه نقطه ضربه میزنه خلاصه خیلی تکوناتودوست دارم حتی اگر دردم بیاد